طنز آموزشی

طنز آموزشی

حرف‌های در گوشیِ نزدیک به کنکور - طنز آموزشی

اولی: سلام خواهر! چه‌طوری؟ چه خبر از پسرت؟ (بیچاره پسرها!) خوب درس می‌خونه؟(همین‌جوری بی‌مقدمه!)

دومی: سلام آبجی! هیچی بابا، مردم هم بچه‌کنکوری دارند و ما هم داریم!

اولی: خبر داری؟

دومی: چی رو؟

اولی: می‌دونی پسر عباس‌آقا روزی 23 ساعت درس می‌خونه؟

دومی: آره آبجی! منم شنیدم. تازه تو خبر نداری پسر اعظم خانم به خاطر کمبود زمان، 3 ماهه که حموم نرفته!

اولی:‌ آره خواهر! تازه پسرخاله‌ی خودش 6 ماهه که وقت نکرده ناخن‌هاش رو کوتاه کنه!

دومی: آره آبجی! می‌گن طرف اومده بعد 4 ماه موهاش رو شونه کنه، دندونه‌های شونه توی موهاش شکسته!

اولی:‌ آره خواهر! می‌گن طرف اومده بعد 8 ماه جلوی آینه رد شه، این‌قدر غرق در درس خواندن بوده خودش رو نشناخته به مامانش گفته مادر مهمون داریم!

دومی: آره آبجی! خودم دیدم که دختر بتول خانم این‌قدر کتاب خونده که چشم‌هاش چپ شده!

اولی: آره خواهر! می‌گن دختره این‌قدر حواسش پرت مطالعه بوده که خوابش برده و با دماغ رفته توی کتاب و دماغش از 17 جا بخیه خورده!

دومی: آره خواهر! من شنیدم که می‌گن پسر حاج جبار از بس مشغول مطالعه بوده یادش می‌رفته غذا بخوره و فقط با آب و بیسکوئیت زندگی می‌کرده!

اولی: آره آبجی! می‌گن طرف این‌قدر کتاب برای درس خوندن داره که می‌شه باهاش یه خونه‌ی تریبلکس ساخت!

دومی: برادرزاده‌ی خودم، داره خودش رو می‌کشه از ساعت 6 صبح میره کلاس و ساعت 2 صبح برمی‌گرده!

اولی: آره خواهر! دیدم که می‌گم‌ها. هم‌کلاسی‌اش این‌قدر غرقِ مطالعه بوده که تجریش سوار اتوبوس شده و نزدیکی‌های اراک متوجه شده!

دومی: همین اصغرآقای خودمون؛ می‌گن داره جمع‌بندی می‌کنه!

اولی: آره خواهر! بیا ببین عقل این بچه رو که چه‌قدر به فکر پدر مادرشه!

دومی: به اینا می‌گن کنکوری نه پسر من و تو.

اولی: اوا خواهر! منظورت دختر منه دیگه!

دومی: آره خواهر! حواسم نبود! اون دسته‌ی گشنیزها رو بده اینور پاکش کنیم... بریم سروقت ناهار...

نویسنده مطلب: امیر نامداری

امیر نامداری

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...